سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خرم آبادپایتخت تاریخ وتمدن ایران زمین

 

نام  برخی از  مکان ها و لغات در لرستان

 و پیوند  آن با دیگر  زبانهای  آریایی

 

خورمووه  خورمآوه(خرم آباد)

از دو بخش «خور»(khor) به معنی خورشید و« موه» یا «ماوه»   به معنی «ماه» تشکیل شده و به محلی اتلاق می شده که در آن به وسیله خورشید ماههای سال را در قلعه شاپور خواست (12 برجی ) مشخص و به دیگران اعلام می کردند . برخی نیز واژه «خرمووه» را با تلفظ کنونی به معنی محل طلوع خورشید از پس کوههای سفیدکوه (جاییکه خورشید می آید یا می شود- خورمووه) و«خورمآوه» را  سرزمین خورشید وآب و آبادانی نیز می خوانند.

 

وروگرد ورویِرد (بروجرد)

از دو کلمه «ورو » ( که برخی معتقدند همان  «بر او» است ) به معنی «بهرام» و «گرد» (به معنی دایره یا شهر) تشکیل شده و به معنی « بهرام گرد» یا «شهر بهرام» می باشد (بعضی آن را به معنی « بر گرد او » یا «بر او گرد» یا همان «وروگرد» می دانند و معتقدند هنگام حکمرانی بهرام در لرستان ؛سپاهیان و مردم منطقه در بروجرد « برگرد او»  جمع شده و لذا وجه تسمیه بروجرد از براوگرد می باشد ) .

در اوستا بهرام به معنی « پیروزمند و کشنده دشمن » ابتدا بشکل verehragna  یا ورترغن بکار رفته و با توجه به اصل موجز شدن کلمات به مرور زمان  و تبدیل برخی از آنها در زبان شناسی ، حرف اول و آخر «ورتهرغن»   ( و- ن) به مرور زمان به (ب-م) تبدیل  و «ورهرام»  به «بهرام» مبدل شده است . «ورهرام» در گویش لری بصورت «ورو» تلفظ و بکار برده شده است . قلب «ن» به «و» در زبان لری بسیار متداول است ( « تهران» که در لری به آن «تیرو» گفته می شود) .

 توه باواس -  َبئـُس ( دخمه باباعباس)

در محل  چگنی  دخمه ای  به نام  بابا عباس است  که در گویش  لری بگونه توه باواس   َبئـُس Baos  تلفظ میگردد  و  به غلط  آنرا  بابا عباس  معنی کرده اند   ( با توجه  به   بررسی  های  بعمل آمده  همچین  قبری  در   این  منطقه و  معبد  مهری  وجود ندارد) این معبد   در ابتدای  سینه کش  سفید کوه  قرار  دارد  .  به  چندین   دلیل  معبد  بئس  بمعنی  بابا عباس  نمی باشد: نخست  آنکه  نام  عباس  ریشه اسلامی  دارد  اما   نام  محلی  َبئـُس ریشه اوستایی  دارد  .  در اوستا  َبئـُسی  بمعنی  بت پرستی   ذکر گردیده است  .  دوم  آنکه   در محل چگنی  و حتی  خرم آباد  به آن  منطقه  (توه َبئـُس) Tua Baos  گفته می شود  واژه توه  در  لهجه لری  بمعنی  توبه  می باشد  و  این دو کلمه  روی هم  توبه  بت پرستی  را می رساند ناگفته نماند  آئین مهر پرستی  چندین  هزار سال قبل  از  زرتشت  در ایران وجود داشته  و  به دوران  فریدون  شاه می  رسد  .  و بت  دگرگون شده  بودا  است  که در اوستا  بگونه َبئـُس ذکر  شده است .   

 اسبسو (اسپستان)

نام  دیگری که  ریشه  کهن  دارد  اسبسو  Asbeso  می باشد  و آن منطقه ای است  در نزدیک  جنوب خرم آباد  . این  نام در  او ستا  بگونه  ( اسپوستان) Aspo – Astana و به معنی  اسبستان  است  (جای اسب)  ذکر شده است  .

  ملاوی ، ملایر، مالمیر

ملاوی Melowi   به معنای  مال : سرزمین    آوی : آبی(  سرزمین  آبی )

 ملایر  از دو کلمه «مل» (mal = مال و خانه ) و «آیر» (Ayer= آتش ) تشکیل شده لذا ملایر (مال آیر ) را بدلیل داشتن آتشگاه بزرگی (از دو هزار سال پیش به این سو) به معنی سرزمین آتش ویا آتشکده خوانده یا نامیده اند. 

مالمیر Malmir   این کلمه لری بختیاری است   مال : سرزمین   میر : بزرگ  در لکی مال  به معنای خانه است

 زاگــــرس

بعضی معتقدند ریشه این نام اوستایی است. در زبان اوستایی زاگر Za-G"R" به معنای کوه بزرگ است. اما نظری که بیشتر مورد تایید است این است که این کلمه از نام مهاجران هند واروپایی ساکن در این منطقه معروف به زاگارثی/ساگارتی (Zagarthians/Sagarthians) گرفته شده. نام قدیمی این رشته‌کوه در زبان فارسی «پاطاق» و پیش از آن « کهستان »  و «پهله» بود.واژه «زاگرس» یا «زاگروس» از بیش از هشت دهه پیش و از اواخر دوره قاجار از طریق ترجمه آثار نویسندگان اروپایی (و بعضا از زبان یونانی) وارد زبان فارسی شده و سپس بر روی نقشه ایران نیز گذاشته شد. ظاهراً حسن  پیرنیا  اولین کسی است که واژه زاگرس را در حاشیه صفحه ? کتاب خود بنام « تاریخ ایران از آغاز تا انقراض ساسانیان» آورده است. او خود تاکید نموده که اروپایی ها چنین (یعنی زاگرس) نامند.

بعد از نوشته پیرنیا بارها به اشتباه از زاگرس به نام کوه یا دره نامبرده شد که برداشت نادرستی است زیرا واژه زاگرس بخش گسترده‌ای از شمال غربی تا جنوب شرقی ایران را با بیش از ??? نام از رشته کوه، دشت، دره، رود و شهر و بخش و روستا در استان‌های آذربایجان، کردستان، کرمانشاهان و اصفهان و خوزستان و بالاخره لرستان را شامل می‌شود.

 محمد  قزوینی در کتاب خود می‌نویسد: «زاگرس نام یونانی سلسله جبال غربی ایران مخصوصا بختیاری در غرب ایران است». دردانشنامه لاروس  از زاگرس به کوتاهی به‌عنوان نام دره‌ای که نفت‌خیز است ذکر شده است.

 دیاکف نیز در کتاب تاریه ماد خود در شرح حمله آشوری‌ها به پارسوا و نفوذ در خاک ماد به استناد کتیبه‌های خوانده شده می‌نویسد: «بطوری که در متن تصریح شده، آخرین نقطه لشکر کشی ظاهراً دژ مادی زاکروتی بود».

به استناد مطالب ذکر شده ریشه واژه زاگرس از زبان مادی یا اوستایی است و یونانی‌ها با افزودن «S» (س) به آخر آن این واژه را به شکل یونانی مبدل نمودند. لذا واژه زاگرس (همانند واژه بختیاری) هم نام کوه و دژ و هم ایل، قوم، قبیله و محلی از مادها بوده است.

 

افرینه(آبشار افرینه)

 Afrina یا افرینه  نام آبشار بسیار زیبائی در لرستان می باشد . واژه اَفرَنکه وَنت (afrangehvat) و همچنین اَفرَجیَمن (Afrajyyama) در اوستا به ترتیب به معنی « آب زا و آب دهنده » و « همیشه روان و خشک نشونده» بکار برده شده است .

 چگنــــی

نام منطقه ای واقع در غرب خرم آباد که شامل دهستانهای سرآب دوره ؛ ناوه کش و چگنی است .

در اوستا کلمه چَگ ( chag)  به معنی « جستجو کردن » آمده و واژه « چَگوَنه (chagvanh) به معنی کاوشکر و آرزو کننده بکار رفته است . واژه چَیَنگه (chayangah)  به معنی «آگاهی؛ آشتی و آرامش اندیشه » بکار برده شده است.

رش  رشنو رشوند

در مزدیسنان سه فرشته «مهر و سروش و رشن» به داوری روز واپسین گماشته شده اند . واژه «رش» در لکی و کردی به معنای «سیاه» بکار رفته است اما در منابع کهن این واژه به معنی «عادل و دادگر» می باشد 

یکی از طایفه های« دشی نو بیرانوند» بنام «رش»(Rash) و نام خانوادگی برخی از مردم در لرستان نیز « رشنو» می باشد . در اوستا و کتب پهلوی نام فرشته دادگستر رشنو  (Rashnu) ذکر شده و یشت دوازدهم اختصاص به وی دارد . روز هیجدهم هر ماه به نگهبانی این فرشته سپرده شده است.

 ویس ( ویسی یو،ویسیان ، ویس کرمی )

واژه «ویس»(veis) در اوستا به معنی اسم مکان  دهکده ؛ روستا و کوی و همچنین فعل «مطیع و سر بفرمان بودن» بکار رفته است . در نوشته های بیستون «ویس» (vis) به معنای« خاندان» و «عشیره» مورد استفاده قرار گرفته . در زبان روسی« وِس»(ves)  به معنی دهکده و مکان مسکونی  می باشد .   

  بالاگریــوه

منطقه ای واقع در بخش پاپی است .گریوه  اگر چه در زبان لری به معنی گریه و فغان می باشد اما در اوستا واژه «گریوه» (Griwa) به معنی گردنه (کوه) ؛ جای تنگ و باریک  و لانه جانور درنده ذکر شده است .

 ساکی سکوند و سپهوند

 ساکها (سکاها یا اسکیت ها) از قبایل ایرانی زبانی بوده اند که از قرن هفتم  قبل از میلاد تا قرون 4 و 5 بعد از مبلاد در آسیای میانه تا کرانه های دریای شمال و دریای سیاه زندگی می کردند و در  سنگ نوشته های  داریوش بزرگ  نیز نام چند  طایفه از آنها ذکر گردیده است قبل از استقرار سکاها در ناحیه کرانه دریاچه هامون (قرن دوم قبل از میلاد) ناحیه سیستان کنونی بنام «ذرانگیانا» خوانده می شد که بعد حضور سکاها بنام ایشان «سکستان» (سرزمین سکاها) نامیده شد. در قرون وسطی به این ناحیه «سجستان» و سپس به آن «سیستان» گفته شد.

یونانیان از این قبایل بنام «اسکیت » و «سرمت» یاد کرده اند. در سنسکریت از آنها بنام «شکا» (shaka) و در چینی بنام « سک» (sek- که بعدها تبدیل به «سی» (sai) شد) نام برده اند. سکاها ؛مادها و پارسیان باستان مشابهت های زبانی بسیاری داشته اند.

واژه «سگ» در زبان اوستائی و مادی بگونه «سپکه» (Spaka) و در پارسی باستان بنام «سکه» در زبان روسی «ساباکه» در تاتی «اسپا» و در طالشی «سپه» گفته می شود.

نام برخی از سرداران سکائی از نام سک یا سگ چون اسپاکا(Spaca) به معنی «سگ نر»  گرفته شده است . نام دایه کوروش بزرگ نیز «اسپاکو» (Spaco ) به معنی «سگ ماده»  بوده است  . برخی از نویسندگان فارسی واژه های سپاه و سگ را به معنی  شجاع و جنگجو  خوانده و آنها را یکی قلمداد نموده اند.

سکاها خود را آشکودا(ushkuda) می نامیدند و یکی از پادشاهان آنها بنام «پارتورا» در کشور «اشکوزا» حکومت می رانده است که بسیار شبیه اسامی و نامهای  اشکانی و پارتی است. اشکانیان خود را «کتک خوتای» (کدخدای) می نامیدند و این نام  را به معنی پادشاه بزرگ بکار می بردند. هنوز هم یکی از تیره های طایفه سکوند(سگوند) در لرستان بنام «کت خدا» معروف می باشند.

منابع :

1.       پیوند  واژه های  لری  با دیگر  زبان های آریایی، ایرج محرر

2.       تاریخ ماد، دیاکونوف  -ترجمه کریم کشاورز

?.       وبلا ک لرسو

برگرفته از وبلاگ ندای لرستان.

 


ارسال شده در توسط بیژن خسروی